ذبح عظیم!

سه روایت تاریخی بی هیچ مقدمه و مؤخره:
1. پیامبر خدا محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمود: « انا بن الذبیحین‏» یعنى‏ اسماعیل بن ابراهیم خلیل الرحمن و عبداللَّه بن عبد المطلب.
« اما عبد اللّه بن عبد المطلب پدر آن بزرگوار است و تفصیل آن این است‏ که عبد المطلب را فرزندى نبود وقتى بحلقه در کعبه آویخت و دعا کرد که خداوند عز و جل ده پسر باو عطا کند و نذر کرد که اگر ده پسر باو خداوند عنایت کند یکى از آنها را قربانى کند.
دعاى او بهدف اجابت رسید خداوند ده پسر باو عطا کرد گفت که چون حق تعالى دعاى مرا مقرون باجابت فرمود من هم باید بنذر خود وفا کنم پس فرزندان خود را داخل کعبه نمود و قرعه زد میان آنها قرعه به نام نامى عبداللَّه پدر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیرون آمد و چون عبد اللّه را بیش از همه فرزندان دوست میداشت ثانیا قرعه زد باز بنام عبد اللّه بیرون آمد ثالثا قرعه زد باز باسم عبد اللّه بیرون آمد عبد اللّه را گرفت و او را حبس کرد و عزم کرد او را قربانى کند قریش جمعیت کردند و او را ممانعت کردند از این عمل زنان عبد المطلب گریه و زارى میکردند و صیحه مى‏کشیدند تا آنکه دختر عبد المطلب پیش آمد و گفت اى پدر فکرى بخیال من رسیده است که مى‏شود عذرى شود از براى تو میان تو و خدا در باب کشتن فرزند خود گفت اى دخترک چه عذرى به نظر تو رسیده است تو دخترى هستى مبارکه و میمونه گفت شتران چرنده که دارى بیاور و قرعه بزن بنام عبد اللّه و شتران تا پروردگار از تو خوشنود شود عبد المطلب فرستاد شتران خود را حاضر ساخت و ده شتر از میان آنها جدا کرد و قرعه زد بنام آن شتران و عبد اللّه قرعه بنام عبد اللّه بیرون آمد پیوسته ده شتر ده شتر زیاد میکرد و قرعه میزد بنام عبد اللّه بیرون مى‏آمد تا این که رسید بصد نفر شتر پس قرعه به نام شتران بیرون آمد بیک مرتبه چنان صداى تکبیر قریش بلند شد که کوه تهامه به لرزه در آمد عبد المطلب گفت نمیشود این مطلب تا من سه مرتبه قرعه نزنم پس سه مرتبه قرعه زد بنام شتران بیرون آمد چون مرتبه سیم قرعه را تمام کرد زبیر و ابو طالب و سایر برادران عبد اللّه را از زیر پاى عبد المطلب بیرون کشیدند و او را بر دوش گرفتند و چون عبد المطلب صورتش را بر روى خاک گذاشته بود پوست صورتش کنده شده بود و او را بلند میکردند و میبوسیدند و خاکى که بر لباس و بدن او نشسته بود میریختند و عبد المطلب أمر کرد شتران را در خروره نحر کنند و خروره موضعى است میان صنعا و مروه که در آن موقع بازار مکه بود و معروفست و عبد المطلب جمیع شتران را نحر کرده و از آن شتر چیزى تصرف نکرد ... و اگر عمل عبد المطلب حجت نبود و قصد او بر قربانى کردن فرزندش عبد اللّه مثل قصد ابراهیم‏ خلیل الرحمن در قربانى کردن فرزندش اسماعیل نبود پیغمبر فخر نمیکرد به نسبت دادن خود را باین دو نفر و نمیفرمود انا بن الذبیحین‏»

2. « اما اسماعیل آن پسر بردبار و حلیم است که حقتعالى مژده داد ابراهیم (علیه‌السلام) را بوجود او و چون باوان بلوغ رسیده و در جوانى و خوشروئى عدیل و نظیر نداشت ابراهیم باو گفت اى پسرک من پیوسته در خواب مى‏بینم که ترا ذبح میکنم یعنى پیاپى در خواب خطاب الهى بمن میرسد که داغ فراق چون تو فرزندى بر دل بریان نهم و ترا بزخم بیدریغ قربانى کنم پس بنگر در این کار چه چیز مى‏بینى اسماعیل عرض کرد راضى هستم برضاى خدا اى پدر بزرگوار بکن آنچه مأمورى و بجاى او آنچه در خواب ترا نموده‏اند و اسماعیل نگفت اى پدر مکن آنچه مى‏بینى چون اگر این طور گفته بود کشف از عدم رضاى او مى‏نمود زیرا که پدر قتل پسر را نمى‏پسندد اى پدر زود باشد که بیابى مرا در این امر اگر خداى من بخواهد از صبرکنندگان بر ذبح یعنى اگر توفیق سبحانى قرین حال من باشد متحمل این بلیه عظیم شوم و اصلا جزع نکنم چون که ابراهیم (علیه‌السلام) بر ذبح او عزم نمود و مصمم شد و اسباب ذبح فراهم آورد حقتعالى فدا فرستاد از براى او بذبح عظیم و ... حقتعالى بدون اسباب بید قدرت ایجاد کرده بود تا این که آن را فداى اسماعیل قرار دهد پس تا روز قیامت هر چه در منا فدا خواهد شد فداى اسماعیل است و این یکى از آن دو ذبح است ... و هر جهتى باعث شد که اسماعیل را خداوند نگذاشت قربانى شود بهمان جهت عبد اللّه را نگذاشت قربانى شود و آن جهت این بود که وجود مبارک حضرت ختمى مرتبت (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در صلب آنها استقرار داشت پس ببرکت وجود پیغمبر و ائمه علیهم السلام خداوند این حکم را از آنها مرفوع ساخت پس این سنت در میان مردم جارى نشد که اولاد خود را قربانى کنند و اگر نه این بود بر جمیع مردم واجب میشد که در هر عید قربان اولاد خود را قربانى کنند بجهت تقرب درگاه حضرت حق سبحانه پس هر چه در عید قربان مردم بجهت قرب خداوند قربانى کنند فداء اسماعیل است تا روز قیامت»

3. « از فضل بن شاذان مروى است که گفت از حضرت رضا (علیه‌السلام) شنیدم که میفرمود هنگامى که حقتعالى حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) را امر فرمود که جاى فرزندش اسماعیل بره که از براى او فرستاده بود قربانى کند ابراهیم (علیه‌السلام) از خداوند آرزو کرد که کاش فرزند خود اسماعیل را بدست خود در راه خدا قربانى میکردم و کاش مأمور نشده بودم بقربانى کردن بره جاى اسماعیل تا اینکه قلب من رجوع کند و قلب پدرى شود که عزیزترین فرزندان خود را بدست خود در راه دوست قربانى کند و باین سبب درجه‏هاى او بلندتر شود از کسانى را که حقتعالى بآنها ثواب عطا فرموده بجهت نزول مصائب بآنها حقتعالى وحى بسوى او فرستاد که اى ابراهیم از مخلوق من کیست دوست‏تر بسوى تو عرض کرد پروردگارا این همه مخلوق را که آفریدى احدى را بیش از حبیب تو محمد مصطفى (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دوست‏تر ندارم حقتعالى باو وحى فرستاد که آیا او را بیشتر دوست میدارى یا خود را عرض کرد بلکه او را فرمود فرزند او را بیشتر دوست میدارى یا فرزند خودت را عرض کرد بلکه فرزند او را فرمود قربانى شدن فرزند او بر دست دشمنان او از روى ظلم بیشتر دل ترا بدرد مى‏آورد یا قربانى کردن فرزند خود را بدست خود در اطاعت من عرض کرد بلکه قربانى شدن فرزند او بر دست دشمنان او بیشتر دلم را بدرد مى- آورد فرمود اى ابراهیم طائفه را گمان برسد که از امت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باشند و بکشند فرزند او حسین را بعد از او بجور و ستم مانند آنکه بره را ذبح کنند یعنى قتل آن حضرت نزد آنها عظمى ندارد و مستوجب شوند باین سبب سخط و غضب مرا پس فریاد و فغان ابراهیم (علیه‌السلام) بلند شد و دل او بدرد آمد و شروع کرد بگریه کردن پس خطاب از مصدر جلال الهى رسید که اى ابراهیم جزع و فغان تو را فداى فرزندت اسماعیل قرار دادم مثل آنکه اسماعیل را بدست خودت فدا کرده چون بر حسین (علیه‌السلام) و قتل‏ او گریه کردى و واجب گردانیدم از براى تو بلندترین درجات کسانى را که ثواب دادم بجهت مصائب و این است تفسیر قول حقتعالى که میفرماید وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم‏»
ـــــــــــــــــــــــــــــ
منبع : عیون أخبار الرضا ع-ترجمه آقا نجفى، ج‏1، ص: 151 تا 154


أین هی 'القاعدة' من مجازر غزة ؟


بادیء ذی بدء، نلقی نظرة الى إمکانیات وأدوات وقدرات "القاعدة" مما ورد فی وسائل الاعلام المختلفة:

قال "فلادمیر کولشوف"، مدیر جهاز الاستخبارات فی الشیشان: لا یخفى أن دول القفقاز الشمالیة کانت محطّ اهتمام کبیر من قبل ما یسمى بـ "الدعاة" الذین یروجون للفئات الاسلامیة المتطرفة.

ولا شک أن منظمة "القاعدة" الارهابیة تمثل إحدى أهم تلک الفئات التی توفد أشخاصاً لإشاعة الأفکار المتطرفة فی تلک البقعة.

وقال الجنرال "آرکادی یدلیف"، نائب وزیر الداخلیة الروسیة فی هذا الصدد: تبذل المنظمات الارهابیة الدولیة، وعلى رأسها منظمة "القاعدة" جهوداً جبارة لزعزعة الأوضاع فی الدول المستقلة حدیثاً أو الداعیة الى الاستقلال نحو أنغوشیا، داغستان، کاباردینو – بالکاربا، والشیشان.ادامه مطلب...

چه خبر از القاعده؟

در آغاز نگاهی بیاندازیم به امکانات، ابزارها و توانایی های القاعده که در رسانه‌ها منتشر شده است:
"ولادیمیر کولشوف" مدیر اداره امنیت چچن می گوید: "بر کسی پوشیده نیست که جمهوری های قفقاز شمالی مورد توجه بیش از حد به اصطلاح مبلغانی است که فرقه های افراط گرای اسلامی را تبلیغ می کنند".
سازمان تروریستی "القاعده" یکی از مهمترین اعزام کنندگان گروه های مبلغ ایده های افراط گرایی محسوب می شود. ژنرال "آرکادی یدلیف" معاون رییس وزارت کشور روسیه می گوید: تلاش بی وقفه سازمان های بین المللی تروریستی قبل از هر چیز "القاعده" برای بی ثبات سازی اوضاع در اینگوشتیا، داغستان، کاباردینو-بالکاریا و چچن ادامه دارد.


روزنامه "تایمز" چاپ لندن نوشت:" ادامه مطلب...

برای آخرین بار ...

 

«آواز گنجشک‌ها» صدای تو بود
حرم بوی تو را می‌داد
چه معصومانه «مریم» بودی
...
به انتظار مسیح خواهم نشست
و
گونه‌هایش را خواهم بوسید


...کوچه لرَ سو سپمیشم
        یار گلنده توز اولماسین
              یار گلنده توز اولماسین ...


خداحافظ آقای کردان!

رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با رییس‌جمهور و هیئت دولت، نکته‌های پرمغز و تأمل‌برانگیزی فرمودند که طی یادداشتی با عنوان« تفسیر سیاسی» بدان‌ها اشاره کرده و نسبت به برداشت‌های جناحی و یک‌جانبه از آن، هشدار دادم.
روح آن سخنان، حمایت از دولت بود و معظم‌له دلایل حمایت خاص خود را نیز بیان کرده بودند.
در این سخنان،  انتقاداتی از سر دل‌سوزی نیز هوشمندانه جا گرفته بود که احساس می‌کنم امروز دولت اصول‌گرا، عدالت‌خواه و مهروز برادر دکتر احمدی‌نژاد در به کار بستن و تمکین نسبت به آن، تلاش روشنی ندارد.
حضرت آیت الله خامنه‌ای در دیدارشان فرمودند:« یک توصیه‏ى دیگر این است که بهانه هم دست دیگران ندهید. من مى‏بینم متأسفانه گاهى بهانه‏هایى هم از طرف خودِ شما داده میشود که این را هم بایستى توجه کنید که بهانه هم دست دیگران ندهید؛ مراقبت کنید؛ حزم کنید. و گفت: «اتّقوا من مواضع التّهم»...خلاصه اینکه مواظب باشید، مراقبت کنید؛ «اتّقوا من مواضع التّهم»؛ براى خودتان و براى دولت مسئله درست نکنیدو براى جنجال‏آفرینى‏ها - که کسانى دنبالش هستند - بهانه ندهید.»
ایشان این جملات را پس از تحلیل گستردگی تخریب دولت از سوی نیروهای خارجی و داخلی بیان کردند که نشان‌گر فضای مسموم سیاسی است.
شاید دور از ذهن نباشد که یکی از این بهانه‌ها، ماجرای اظهارات آقای "مشایی" بود. علی‌رغم مخالفت‌ها و اعتراضات به حق یا غرض‌ورزانه، وی در جلسه دیدار دولتیان با رهبری حضور داشت و این می‌توانست علامتی باشد برای آسان باز شدن یک گره. یعنی نگاه عاقلانه این بود که اظهارات غلط یک فرد با اشاره رهبر که فرمودند "بهانه ندهید" هرچه سریع‌تر اصلاح می‌شد و خاتمه می‌یافت.
باز در یادداشتی با عنوان «سنگی در چاه» تأکید کردم بهترین راه، عذر خواهی و استعفای داوطلبانه رییس سازمان میراث فرهنگی و گردش‌گری است.
این نشد و کسی حرف خود را پس نگرفت تا این که رئیس‌جمهور محترم نیز بر مظلومیت معاونش صحه گذاشت گرچه هم دکتر احمدی نژاد و هم آقای مشایی بارها بر مواضع بنیادین و استوار جمهوری اسلامی در باره رژیم اشغال‌گر قدس، تأکید کردند.
حمایت کسی که غلو یهود‌سوزی(هلوکاست) را در جهان به چالش کشیده بود و با تأسی به پیر جماران امام راحل، محو اسرائیل غاصب از نقشه جهان را مطرح ساخته بود، هزینه‌هایی برای دولت داشت چرا که با عبارت غلط "دوستی با مردم یا ملت اسرائیل" سازگاری نداشت.
این بود که می‌رفت راهپیمایی روز قدس را به اعتراض علیه آقای مشایی و نهایتا دولت بکشاند . یعنی پیروزی مخالفان!
باز سخنان حکیمانه رهبر، کارساز شد و همه ماجرا را ختم نمود:«یک نفر پیدا میشود درباره‏ى مردمى که در اسرائیل زندگى میکنند، اظهار نظرى میکند. البته این اظهار نظر، اظهار نظر غلطى است. اینى که گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم! این حرف درستى نیست؛ حرف غیرمنطقى‏اى است. مگر مردم اسرائیل کى‏هایند؟ همان کسانى هستند که غصب خانه، غصب سرزمین، غصب مزرعه، غصب تجارت به وسیله‏ى همین‏ها دارد انجام میگیرد. سیاهىِ لشگرِ عناصر صهیونیسم، همین‏هایند. نمیشود ملت مسلمان نسبت به افرادى که اینجور عامل دست دشمنان اساسى دنیاى اسلام هستند، بى‏تفاوت باشد. نه، ما با یهودى‏ها هیچ مشکلى نداریم، با مسیحى‏ها هیچ مشکلى نداریم، با اصحاب ادیان در دنیا هیچ مشکلى نداریم؛ اما با غاصبان سرزمین فلسطین چرا؛ مشکل داریم. غاصب هم فقط رژیم صهیونیستى نیست. این موضع نظام است، این موضع انقلاب است، موضع مردم است. حالا کسى حرف اشتباهى میزند، عکس‏العملهائى هم در مقابل آن نشان داده میشود. خوب، مسئله را باید تمام کرد. این که یک روز یک نفر از این طرف بگوید، یکى از آن طرف بگوید، یکى اینجور استدلال کند، یکى از آن طرف حرف بزند، درست نیست. این التهاب‏آفرینى است. حرفى بود، گفته شد و اشتباه بود و تمام. موضع دولت جمهورى اسلامى هم این نیست. این با کشورهاى دیگر فرق میکند که مردمش روى سرزمین غصبى‏اى ننشستند. شهرکهاى یهودى‏نشین، امروز به وسیله‏ى همین مردمى که گفته میشود مردم اسرائیل هستند و به وسیله‏ى همین‏ها پر شده؛ همین‏هایند که دولت جعلى صهیونیست، اینها را مسلح کرده است علیه مردم مسلمان فلسطینى، که فلسطینى‏ها جرأت نکنند نزدیک این شهرکها بشوند. خوب، این حرف خطائى بود، حرف درستى نبود. این را نباید وسیله‏ى التهاب قرار داد. من خواهش میکنم از همه، اینجور مسائل کوچک و مسائل جزئى را - حرفى که بر زبان کسى جارى میشود؛ مطلبى گفته میشود - وسیله‏اى قرار ندهند براى اینکه مدتى جریان‏سازى و مسئله‏آفرینى در سرتاسر کشور بشود؛ یک عده مخالف، یک عده موافق، سر قضیه‏اى پوچ. موضع نظام هم معلوم است. تمام شد.»
اما آیا دولت، بهانه را از دست منتقدان و مخالفان گرفت؟
پاسخی که باید در ادامه حضور وزیر کشور در دولت نهفته باشد!
بی تردید جناب آقای کردان، از مدیران کارآمد نظام بوده و تا کنون در سمت‌های گوناگون انجام وظیفه کرده است. این که واقعیت قضیه مدرک افتخاری وی چه بوده، همین اندازه می‌دانیم که به اعتراف صادقانه و شجاعانه وی، جعلی صورت گرفته که از ان بی‌خبر بوده و قانونا حقوقی نیز برای مدرک افتخاری پرداخت نمی‌شود و نگرفته است.
این مشکل ممکن است برای بسیار دیگری هم پبش‌آمده باشد که باید هم منشأ را بررسی کرد و هم برخورد افراد را دید.
اما حضور چنین فردی در کابینه دولت اصول‌گرا چیزی جز تضعیف خودآگاهانه نیست! از آقای کردان می‌توان در بخش ها و مدیریت‌های دیگری بهره برد اما جایگاه وزارت کشور به ویژه با در پیش بودن انتخابات، جای تجدید نظر و تقویت دارد.
افتخار نظام مقدس جمهوری اسلامی برگزاری ده‌ها انتخابات سالم و مردمی است. اکنون آیا باید پیشاپیش، بهانه و تهمت انتخابات ناسالم را به برخی منتقدان کوتاه‌بین و مخالفان مغرض داد؟
این که چرا آقای کردان برای وزارت معرفی شده و چرا مجلس رأی اعتماد داده و اکنون راه حل، استیضاح است یا برکناری، بماند؛ که هزینه‌های خود را دارد اما نیکو است مجلس و دولت با شخص وزیر تفاهم کنند و این بهانه با کم ترین هزینه و به نفع اصولگرایی از دست غرض‌ورزان خارج شده و هواخواهان و خیراندیشان را ثابت قدم‌تر و مطمئن تر سازد.
شاید توصیه پیشین " استعفای داوطلبانه " باز بهترین گزینه باشد اما اگر عزم دولت، بر ادامه حضور آقای کردان بر وزارت است، شاید قدری شفافیت و استواری، از سوی وی این فضای مردد و شبهه انداز را برطرف کند.
اما فراموش نکنیم دستگاه تبلیغاتی که در انتخابات نهم ریاست جمهوری، آن هجم عظیم تخریب و تبلیغ دروغین را کلید زد و در تمام این مدت کاری جز غر زدن و چوب لای چرخ گذاشتن نداشت، امروز هم در حال نوشتن و اجرای سناربوهای جدید است.
بهانه‌های بنی اسرائیلی این دسته، پایان‌نخواهد داشت اما اگر یک تغییر کوچک، باعث همراه‌تر شدن نیروهای اصول‌گرا شود که خود را فرزندان خمینی و پیروان رهبری می‌دانند، نشانه خوبی خواهد بود برای آینده و می‌ارزد که انجام شود.


روزه خورهای مشهدی !

بازم قسمت شد بریم زیارت امام رضا البته این بار خیلی باحال تر بود چون برای بلیط و اقامت هیچ کاری نکردم .
یعنی اولش رفتم سراغ کارها اما نشد . با خودم گفتم اگه قسمت باشه خود آقا وسایل و جور می کنه همین طورم شد . فقط یه تلفن یک دوست و هماهنگی قطار رفت و برگشت و هتل که هنوزم پولش و ندادم یعنی هنوز نخواستن که بدم!
سفر شیرینی بود اما چون ده روزه نبود نشد روزه بگیرم . این روزه نگرفتن ما که البته کمی باعث شرمندگی هم بود و فیض زیارت رو کم کرده بود اما با مهمان نوازی مشهدی های گرامی رنگ دیگه ای گرفته بود . تعجب نداره ! چون آن عزیزان هم برای پذیرایی بهتر از ما مجبور بودن روزه خواری کنن!
در طول مسیر از هتل روزه خوران خودمان تا دم حرم ، تک و توک مغازه داری بود که وقت اذان افطار کنه و بقیه از صبح تا شب اصرار داشتن که با روزه خوری در خدمت زائران امام رضا باشن و برای همین دایما چیز می خوردن و سیگار می کشیدن تا ما احساس غریبی نکنیم !
البته در خود حرم آب پیدا نمی شد چون ممکن بود زایر یا مجاوری که اهل نماز و روزه است دلش آب بیفته و در مقابل امام رضا آب بخوره . ما که خودمون رومون نمی شد آب بخوریم اما اگه یه بچه تشنش می شد می خواست نشه !
جالب اینجاست که حرم از سرویس های عمومی بزگی برخورداره اما دوتا مشکل داره یکی این که فقط در نیمه جنوبی حرم رضوی هستش دوم اینکه در  منتها الیه غرب و شرق . یعنی برای رفتن به ... باید مدت ها پیاده روی کرد البته بچه می تونن همون جا که هستن کارشون و بکنن باور کنید من خودم با چشم خودم دیدم . خب حق داشت حیوونکی!
با این حساب کسانی که از قسمت شمالی وارد بشن یا ... ندارن یا وضو دارن یا فرشتن ضمن این که مرد هم نیستن ؟! بازم تعجب نداره چون مرد ها برای تشرف به حرم باید برن از همون درب هایی که سرویس دارن وارد شن چون این طوری بهتره و رعایت مسایل بهداشتی و نامحرمی هم شده است !
چون روی  دیوار زده بودن که برای جدا شدن محل عبادت خواهران و برادران مردا برن از و اون ور بیان تو !
جالب تر این جاست که مثلا در مسجد گوهرشاد، تا قبل از دعای کمیل مشکلی وجود ندارد اما با آغاز دعا ، مأموران جداسازی می آیند تا مردان را از زنان جدا کنند چون دعای کمیل را نمی شود خاموادگی خواند یا نباید در قسمتی که خانم ها هم هستن آقایان باشند خلاصه مثل نماز باید جدا بشن .
اگه شاخ درنمیارین یه چیز جالب تر بگم ! تازگی ها یک زیرزمین بزرگ به حرم اضافه شده که از بست شیخ طوسی تا بست شیخ حر عاملی هستش. در این زیر زمین به قواره دو ستون عقب هم به خواهران اختصاص داره ! من مخالف جداسازی نیستم ها اما میشه مکان مشخصی رو برای این کار در نظر گرفت تا نه نیاز به این همه تذکر و این تعداد خادم و این همه سردرگمی نباشه !
خلاصه تجربه سفر امسال و سفر پارسال که با عنوان مشهدی های دزد نوشتم این که داخل حرم زیاد گیر مهندسی و مدیریتی ندید . چون ممکنه روز جمعه همه زن و مردا رو از یک در تنگ از بست شیخ بها الدین به صحن جمهوری عبور بدن و مشکلی هم نداشته باشه یا وقت نماز به جای کنترل رفت و آمد جمعیت کلا ورودی رو ببندن و شما باید منتظر بشین تا اون همه آدم بیان بیرون بعد شما برید تو حالا اگه پیر هستی مریض هستی بچه بغلته ، کسی منتظرته با کسی قرار داشتی و ... مهم نیست .
از طرفی تا شعاع چند کیلو متری حرم ، با مردمان بی دینی و ایمان و گستاخی روبرو خواهی بود که بیشتر در کسوت مغازه داری و هتل داری مشغول به خدمت هستن . اونا فقط به فکر چاپیدن ملت هستن و نماز و روزه و انصاف و رعایت حال زوار براشون مهم نیست .
کم فروشی، گران فروشی، بی ادبی ، سر وصدا ، چشم چرانی و بی نصافی ( حتی تاکسی دارها) تو خون این جماعت بدبخت و بچاره است . این ها لایق دعای خیر هم نیستن تا آدم طلب هدایت کنه واسشون و زایران و مجاوران از دستشون آسایش ندارن . جماعتی که نه از فرهنگ خاوری چیزی براشون مونده و نه از آیین مسلمانی . یک مشت آدم نماهای پول پرست که به زایر به نشانه کالا نگاه می کنن و مطمئن هستن با از دست دادن یک مشتری هزاران زایر غریب دیگه هست که بتونن سرش کلاه بذارن . من نمی دونم زندگی اینها چه شکلیه؟ آدم هایی که شبانه روز تو این مغازه ها می لولن و بلند بلند داد می زنن و گاه ناسزا می گن . اما میدونم حرمت شکستن چوب بدی داره که تو همین دنیا می خورن . اون دنیا بماند . همسایه های بد اما م رضا شاید از نسل مأمون باشن و شاید به جای زیارت قبر امام هشتم ، زایر گور هارون هستن ! شایدم فرزند مسافران متخلفی باشند که خبر ندارند یه بچه هم تو مشهد پس انداختن !
شاید اگر اقتصاد مشهد با علم و تلاش خود مشهدی های اصیل رونق می گرفت آدم نماهای شکم سیری مثل این روزه خورها پیدا نمی شدن .
چوب کفر نعمت، در دنیا زده می شود !

وَمَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ / بقرة211
و هر کس نعمت خدا را -پس از آنکه براى او آمد- [به کفران‏]‏ بدل کند، خدا سخت کیفر است.
فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ / انعام44
پس چون آنچه را که بدان پند داده شده بودند فراموش کردند، درهاى هر چیزى [‏‏‏‏از نعمتها] را بر آنان گشودیم، تا هنگامى که به آنچه داده شده بودند شاد گردیدند؛  ناگهان ‏[‏گریبان‏]‏ آنان را گرفتیم، و یکباره نومید شدند.
وَلَا تَنقُصُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّی أَرَاکُمْ بِخَیْرٍ وَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ / هود84
و پیمانه و ترازو را کم مکنید. به راستى شما را در نعمت مى بینم. [و‏‏‏‏لى] از عذاب روزى فراگیر بر شما بیمناکم.»
أَلَمْ تَرَى إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ /ابراهیم28
آیا به کسانى که ‏‏ [‏‏شکر] نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را به سراى هلاکت درآوردند ننگریستى؟
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ /نحل112
و خدا شهرى را مَثَل زده است که امن و امان بود ‏[‏و‏]‏ روزیش از هر سو فراوان مى رسید، پس ‏[‏ساکنانش‏]‏ نعمتهاى خدا را ناسپاسى کردند، و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى دادند، طعم گرسنگى و هراس را به ‏[‏مردم‏]‏ آن چشانید.

 


محرمانه

پینو کیو رمضان زاده!

دروغ تنها این نیست که  یک واقعیت، صد در صد، قلب شود و شب را روز یا روز را شب بنامیم . خلاف واقع گفتن در جهان رسانه زده امروز، روش های گوناگونی دارد. گاه دروغ ها چنان شاخ دار و بزرگ اند که باور نکردنش دشوار می شود !ادامه مطلب...

تفسیر سیاسی

روش تحلیل متن، یا همان تقسیر، یک فرایند علمی است که گاه در مطبوعات یا برونداد احزاب و جناح ها غافلانه یا عامدانه بدان توجه نمی شود .
همواره پس از صدور یک متن ، دسته بندی ها آغاز می شود و هر فرقه به مذاق خویش ، متن را به یاری می طلبد .
گرچه امروزه با فراوانی و همگانی شدن ابزارهای اطلاع رسانی روبرو هستیم اما شگرد های مطبوعاتی که نسل به نسل از مورخان تاریخ ساز ! به ارث رسیده ، در کارند تا یک واقعه را آن طور که دوست دارند به رخ بکشند.
همین چند روز پیش یک جریده به اصطلاح اصلاح طلب ! همزمان با سفر رئیس جمهور از  آمریکای جنوبی ، تمام نیم صفحه اول خود را به طوفان در ایالات متحده آمریکا اختصاص داده بود گو این که برای آمریکایی های مقیم ایران چاپ می شود !این حذف خبر و نمود بی خبری از یک اتفاق عینی و توجه دادن به یک حادثه حاشیه ای ، خود پیام های بسیاری دارد که بر اهل رسانه مخفی نیست و از نظر تفسیری نیز ، روایت خبر را به سمت دیگر بردن است بدون آن که ظاهرا دروغ یا نسبت خلافی داده شده باشد.
این اتفاق در مورد درگذشتگان و مسایل تاریخی بیشتر و آسان تر است .  مرحوم علامه عسکری در یک پژوهش ابتکاری،  برای اولین بار اسامی 150 نفر از صحابه ساختگی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را فاش کرد و گفت این افراد وجود خارجی نداشته اند و هر چه از ایشان نقل شده دروغ است! برای نمونه تاز ه تر نیز ، جنگ زرگری اسلامیت و جمهوریت را می توان یادآوری کرد .
همواره عده ای که برداشت خاص و هدفمندی را از مبحث جمهوریت ، ترویج می کنند در مراجعه به متون دینی نیز تلاش دارند تفسیر و رأی خود را برکرسی بنشانند . جالب این جاست که در استناد به شخصیت های دینی و حوزوی  و حتی معاصر مثل امام خمینی (ره ) چنان بحث می کنند که گویی اسلامیت در نگاه آنان، اتفاقا در کنار جمهوریت قرار گرفته است و از آنها چهره ای جمهوری خواه می سازند که از سر اتفاق مسلمان هم بوده اند!
بررسی بیشتر همراه با نمونه ها و استنادات دقیق تر را به مخاطبان واگذار می کنم چه این که اصل بحث، موردی جدید و آشنا تر است.
دوم شهریور ماه ، در هفته دولت مقام معظم رهبری هیئت دولت را به حضور پذیرفتند و نکات ارزشمندی را فرمودند که چون همیشه در کتاب تاریخ سیاسی انقلاب اسلامی ماندگار خواهد بود.
این قلم اکنون در پی تراوش سیاسی و جناحی نیست بل می خواهد پس از فروکش کردن دوز و کلک های رسانه ای و اطلاع رسانی های باندی، بازنگری مفسرانه ای از متن سخنان معظم له داشته باشد و سپس خروجی مطبوعات را در محکمه قضاوت منصفانه مخاطبان به قضاوت بکشاند.
ابتدا لازم است اصل متن بدون حذف و اضافه خبرنگاری، دوباره مطالعه یا شنیده شود . سپس چکیده ای از آن تقدیم شود تا پایه بحث قرار گیرد.
حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله در دیدار با رئیس جمهور محمود احمدی نژاد و اعضای هیئت دولت این نکات را یادآور شده اند : ادامه مطلب...

سوره شهادت

بهشت بهای جان و مال مؤمنانی است که با خدا معامله کرده اند و سند آن، تورات و انجیل و قرآن است . وفا دار تر از خدا نیز به پیمان ، سراغ نداریم . پس چه تجارت پرسود و تضمین شده ای : شهادت در راه خدا.
خدا کارهای نیک شهیدان را ضایع نمی کند ، راهنمایی شان می کند و آن ها را به همان بهشتی که پیش از آن شناسانده بود و جایگاهی که می پسندند واردشان می کند. آشکار است که خدا هر کس که یاریش کند ، یاری می کند و گام هایش را استوار می سازد.
او بدی شهدا را می زداید و آنان را به بهشت های خرم وارد می کند . هم پاداش نیکو نزد خداست و هم او بهترین روزی دهنده است.
آنگاه که به شهید می گویند به بهشت وارد شو ، او می گوید ای کاش مردمان می دانستند چگونه خدا مرا آمرزید و در زمره عزیزان قرار داد.
جهادگران به رحمت خدا امیدوارند و نشانه گروندگان به حقیقت این است که همچون کافران، دوستان کشته شده در جنگ را از دست رفته نمی دانند . چون خداست که می میراند و زنده می کند . این در حالی است که مرگ در راه خدا پاداشی در پی دارد که از همه اندوخته آنان بهتر است . چه پاداشی بهتر از آمرزش و مغفرت شهید؟
پرسش این جاست که مگر از مرگ گریزی هست و آیا کسانی که از جهاد در راه خدا فرار کردند ، توانستند از چنگال مرگ برهند ؟ چه شهید شویم و چه در بستر بیماری و کهولت جان بسپاریم ، در محضر حضرت حق ، برمی خیزیم . پس چگونه است که سست اندیشان به زنده نماندن شهدا طعنه می زنند؟! تنها فرصت کمی باقی مانده تا مرگ! و هر کجا باشیم چه خانه و چه در صحنه نبرد ، به سوی جایگاه مرگ ، قدم خواهیم برداشت.
اما هیچگاه نباید شهدا را مرده پنداشت؛ آنها هم اکنون بر سر سفره روزی الهی نشسته اند و میهمان خان رحمت و مغفرت اویند. آنها چنان از فضل خدا شادمانند که حتی برای  دوستان خود در دنیا که هنوز بدیشان نپیوسته اند خرسندند که نه غمی خواهند داشت و نه ترسی. شهیدان از نعمت و فضل خدا شادمانند چه این که پاداش مؤمنان را تباه نمی کند.
شهادت یا پیروزی، نزد رزمندگان اسلام برابر است چون اجری بزرگ دارد و حتی پس از جراحت نیز به سوی جبهه ها می شتابند. این ها از دسته ای هستند که وقتی عافیت طلبان نصیحتشان می کردند و از دشمن هراسشان می دادند؛ با ایمانی راسخ تر در پاسخ می گفتند : خدا بهترین حامی است و ما را بس است. این گونه است که در سلامت کامل از جبهه ها برمی گشتند در حالی که باز در پی خشنودی خدا بودند. در واقع این شیطان است که دوستانش را می ترساند پس هشیار باشیم و خداترس! به وعده خدا تردید نکنیم که شکست و پیروزی در دست اوست چه ما زنده بمانیم و چه توفیق شهادت داشته باشیم.
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
برگرفته و بازنویسی از آیات قرآن :
نساء : 74ـ 78
بقره : 154و218
آل عمران : 154 ـ  175 و 195
توبه111 
احزاب 15 و 16
 محمد4 ـ7
حج 58  و59 
یس26و27
 


سنگی در چاه !

چندی پیش که در سعدیه شیراز در مراسم بزرگداشت سعدی شرکت کرده بودم، یکی از سخنرانان، اسفندیار مشایی بود که از سمت گردشگری در باره شعر سعدی سخن می گفت!
سخنان مطول و ملال آور وی در جمع ادبا و سعدی شناسان و در محضر آیت الله حایری شیرازی و وزیر ارشاد، من را به این فکر انداخت که چرا به خاطر اشغال یک سمت، باید وقت دیگران را در همایش ها گرفت و به رنج بافتن افتاد و آبروی ادب و سیاست را یکجا برد؟!
آن گذشت و پراکنده گویی هایی از همان جناب، گه گاه صادر شد تا آن که باز از سمت گردشگری، به موزه سیاست خارجه رسید و مهرورزی گل کرد تا آن جا که رایحه خوش آن به ملت اسرائیل (؟!) نیز رسید.
اکنون چند نکته کلیدی از نگاه نویسنده این متن، یاری خواهد کرد تا کنش مماشاتی مشایی ، رمزگشایی شده و واکنش مناسب با این پدیده نادر اما مسئله ساز، پیشنهاد گردد:
1. پیروزی دولت مکتبی ، انقلابی و اصول گرای دکتر محمود احمدی نژاد، از سویی امید دل مستضعفان و دلسوزان نظام را زنده کرد و از سویی دلدادگان به آن سوی مرزها را مأیوس ساخت . این خرسندی و دلسردی اما به کشور محدود نشد و هواخواهان انقلاب اسلامی و دشمنان را نیز فرا گرفت . صبر، ابزار دوستان و نیرنگ ، راهکار بدخواهان شد . در این میان هر دستاویزی، برای سنگ اندازی و ندیدن پیشرفت انقلابی کشور، به کار گرفته شد به ویژه رسانه ها نقش،  بزرگنمایی و تخریب را به عهده گرفتند و گاه افرادی را نیز همراه ساخته و در جنگ رسانه ای خود به هماوردی مجازی و دروغین کشاندند . این کار به یقین برای هدر دادن هزینه و دور کردن افق کارگزاران نظام از خواست های حقیقی نلت بوده و هست .
2. دستگاه تبلیغاتی مزدوران و کوته اندیشان خرد، که در همان مبارزات انتخاباتی بازار شایعه و تهمت را کورکورانه داغ می  کردند با آغاز به کار دولت نهم نیز به ادامه انجام وظیفه پرداخته و از هیچ فرصتی دریغ نکردند . فهرست بلندی از اقدامات این آدمک ها را با مرور رسانه ها می توان تهیه کرد . نمونه اخیر آن هم سناریوی پوچ اهانت به نوه محترم حضرت امام (ره) بود که علی رغم صرف هزینه هایی ، با درایت و هوشیاری عقلای قوم، بی نتیجه پایان یافت و ناکامی جریان مستبد را به دنبال آورد .
3. همان گونه که اشاره رفت ، سخنان بی اساس جناب مشایی نیز موردی در ادامه همان فهرست ارزیابی می شود . مهم نیست که نیت چنین افرادی از به زبان آوردن عباراتی چنین چیست و آیا از سر جهل است یا غرض ؛ مهم این است که دستاویز چشم بستن به این همه اقدامات خدمتگزارانه دولت پیدا شده و می توان در بوق و کرنا کرد که دولت از اصول منحرف شد  و وااسلاما و وا ایرانا! گرچه تناقض گویی های اصحاب جناح های سیاسی و ارگان های مطبوعاتی آنان برای اهل خبر، پوشیده نیست اما شاید نیاز به یاری حافظه باشد تا به یاد بیاوریم سخنان جدی و هدفمند عده ای در باره رژیم صهیونیستی و آرزوهای قلبی آنان را که گاه در پس واژگانی ، عنوان شده و ثبت است .
4. جای نگرانی نیست که خط امام و راه امام در باره غده سرطانی اسرائیل چنان واضح و روشن است و  بحمدالله امکان سوءاستفاده رجاله های سیاسی را مرتفع ساخته و امروز نیز سیاست رهبر انقلاب همان است که امام راحل ترسیم کرده اند . پس ما دراین مسئله مشکل راهبرد و اندیشه نداریم بل مشکل ، چگونگی برخورد هشیارانه با یک سخن بیجا از یک دولت مرد است همین !
5. خوب است یاد آوری شود، مسلمانان و جهان اسلام با صهیونیزم ، مشکلی دیرینه، تاریخی و لاینحل دارند . گذشته رفتار نابخردانه این گروه که در قرن ها و هزاره های پیش،  با نام ها و اهداف گوناگون رخ نموده در قرآن کریم مطرح شده است و آینده سبکسری و عناد آنان و سرنوشت محتومشان نیز ذکر شده است . پس بد نیست پیش از هر گونه اظهار نظری ، به قرآن کریم و حتی کتاب مقدس نگاهی انداخته شود . گزارشی از این مطلب در مقاله « قرآن و هشدار به صهیونیست ها » منتشر شده است.
6. آن چه که به عنوان " مردم اسرائیل" از آن یاد شده تا گستره توهم  مهرورزی را به اثبات برساند، اصلا وجود خارجی ندارد ! اگر کسی پذیرفت که مردمی هستند چگونه می تواند دولت منتخب آن مردم را به رسمیت نشناسد ؟ سخن این جاست که پادگانی بزرگ در سرزمین مقدس فلسطین، غاصبانه تشکیل شده و انسان هایی که در آن واحد هم سیاستمدارند هم نظامی هستند و هم شهروند ادعای کشوری خیالی با نام اسرائیل را دارند و با تسلط رسانه ای توانسته اند نظر مثبت دول کشور های غربی را جلب کنند . مهاجران غاصب سرزمین مقدس ادیان آسمانی ، برای اعتقادات افراطی خود دست به هر عمل و حشیانه ای می زنند و به جای پرداخت حق توحش به مردم جهان ، کمک های مالی و معنوی نیز از مستکبران دریافت می کنند. در این پادگان بزرگ ، مرزی میان شهروند آماده رزم با نظامی ساکن در شهرک ها و دولت مردان ارتشی وجود ندارد .
7. نباید گذاشت به بهانه سخنی نابخردانه ، عده ای در داخل و خارج از باز شدن باب رابطه « ملت ـ ملت » چشمانشان برق بزند و یا سیاست بازان دیگر با مقایسه اسرائیل و آمریکا ، فرصت را برای فتح باب گفتگو با دولت مستکبر آمریکا توصیه کنند بی آن که تغییری در رفتار معاندانه آن ها رخ داده باشد به ویژه که در مسئله پیشرفت هسته ای ایران شاهد خصومت های آمریکا هستیم.
8. این نکته عرفانی که ما همه جهان را مظهر لطف الهی ببینیم و حتی عذاب جهنم را پرده ای غفرانی برای پاک شدن انسان ها بدانیم مشکلی ندارد همان گونه که حضرت امام در یکی از سخنرانی های پربارشان ، رئیس جمهور آمریکا را دنبال قدرت مطلق یعنی خدای متعال دانستند . اما این نگاه عارفانه،  تأثیر تاکتیکی در جبهه جنگ یا سیاست خارجه نداشته و ندارد . باز توصیه می شود آموزه های آسمانی دین مبین اسلام در کنار هم دیده شود تا با استناد به بخشی از این معارف از بایسته های  راهبردی خود باز نمانیم و به دستور قرآن به گونه ای سخن نگوییم که موجبات سوء استفاده دشمن ، فراهم گردد.
9. نپرداختن به بحث های بیهوده و کارشناسی نشده و جدل های طاقت سوز و سردر گم کننده ، پافشاری بر مواضع به حق جمهوری اسلامی که بنیان گذار کبیر آن حضرت امام خمینی (ره) ترسیم کرده اند ، تحت رهبری های فرزانه مقام معظم رهبری و حفظ وحدت در برابر دشمنان، امری است که همواره ملت ایران را از بحران های بزرگ رهانده است چه رسد به مسائل کوچکی که به راحتی می توان آن را حل کرد . بنابراین نیکو آن است که همت و توان خود را در یاری رساندن به دولت محبوب ملت و مورد حمایت مقام ولایت صرف کنیم و با غرض های شخصی و حب و بغض های سیاسی و انتخاباتی کام ملت را تلخ نکرده و ساحت مردم شهید پرور ایران را نیالائیم .
10. پیشنهاد این است که رئیس جمهور محترم این بار نیز چون اقدامات انقلابی دیگر خویش، با یک جراحی کوچک، دولت را از هر گونه شائبه ای دور ساخته و از مظان اتهامات تفرقه انگیزانه دور سازند . بدیهی است کنار گذاشتن فردی که درک سخنان ادبی سیاسی و گردشگری اش مجال و هزینه بسیاری می طلبد هرچند دارای نسبت فامیلی باشد از فرزند خمینی کبیر، انتظار می رود گرچه شایسته تر این است که جناب مشایی به جای توجیهات بد تر از گناه ، خود پیش قدم شده و عرصه سیاست و کرسی دولت را به دیگر همسنگران واگذار کرده و دکتر محمود احمدی نژاد را این گونه یاری نماید . باشد که در پیشگاه ملت که هرچه فریاد داشته اند بر سر صهیونیست ها زده اند و ورزشکاران غیوری که به دلیل هماورد نشدن با صهیونیست ها از مقام های ورزشی خود چشم پوشیده اند ایشان را شامل مهروزی و بخشش خود قراردهند.

   1   2   3      >